بگذاردرسرمه ي چشم هاي سياهت
شب رازنده کنم
ودرآفتاب پيشانيت
خورشيدي ديگربسازم
بگذارجهاني باعطرپيراهنت
دست ازسرچيدن نسترن ها
بردارند
وهزاران ماهي
درگودي کبودچشم هايت
آسوده بخوابند.
ميتراکلانتري ازدزفول